همیشه پر از مهربانی بمان
همیشه پر از مهربانی بمان

همیشه پر از مهربانی بمان

منتخب اشعار

سیروس_عبدی


"منی" که با تو نباشد به تن ، کفن دارد

اگرچه پیرهنی -ظاهراً- به تن دارد


خدا به میّتِ عاشق ، شهید می گوید

که داغِ عشق ، جهادی کمر-شکن دارد


چه کشته های جدایی چه کشته های جهاد

شهید ، در دلِ معشوقِ خود ، وطن دارد


نترس من که خودم را نمی کُشم ، امّا

جهانِ بی تو چه سودی برای من دارد ؟


جهانِ بی تو ، نه دوزخ که مردنِ محض است

جهانِ بی تو ، چه ربطی به زیستن دارد ؟!


غمی که می کُشد و زنده می کند ما را 

گمان کنم که خیالِ خدا-شدن دارد 


دلم گرفته برایت دلی که این شب ها 

عجیب ، حال و هوای قدم-زدن دارد


تو آمدی که بفهمم خدا از اینهمه خَلق

چه آفرینشِ نابی به نام "زن" دارد 


بمان که با تو بماند "منی" که منحصراً

به شوقِ داشتن ات روح ، در بدن دارد 


#سیروس_عبدی


من که اصرار ندارم

تو خودت مختاری؛

یا بمان،یا که نرو

یا نگه ت می دارم...



سیروس_عبدی


چه سهمی دارد از عطرت ، پریشان-زادِ بی چاره

دماغِ بوکشیدن هم ، ندارد بادِ بی چاره


مخدّر می شود بعد از نفس های تو اکسیژن

مسیرش هم نمی افتد به تو معتادِ بی چاره


"غمِ محرومیت" یعنی ؛ نمی بینند رویت را

همین اقشارِ مستضعف ، همین افرادِ بی چاره


ببین دلتنگی ات کج کرده راهِ آفرینش را

که من در اصل ، آزادم ولی آزادِ بی چاره


خدا ذوقی به من داده که تنها از تو "ننویسم" !

چه ظلمی کرده ام در حقِّ استعدادِ بی چاره


نمی نالم که در شأنِ شریفم نیست رسوایی

اساساً بغض ؛ یعنی توده ای فریادِ بی چاره


ببین دلتنگی ات در خون من جاری ست،بعد از من : 

چقدر اندوه موروثی ، چقدر اولادِ بی چاره 


نمی داند که با عطرت چه سُکری می فشاند ؛ باد

- همین جریانِ سرگردانِ بی بنیادِ بی چاره 


#سیروس_عبدی

پرواز با تو باید، ای بالهای رفتن 
درد جدایی ات را ، پیش ستاره گفتن 
گر ترک روح از تن، مارا بهم رساند 
باعشق میدهم جان، تا از غمم رهاند 
سهل است جان شیرین، تقدیم یار کردن 
بر پای دلبر خویش، باید نهاد گردن 
شبها دلم غمین است، میل سخن ندارم 
جز عشق دیربازم، در قلب خود نکارم 
هرسو شوم روانه، ای خوشترین بهانه 
بی تو چگونه سازم، با جور این زمانه؟ 

#شاعر_مریم_شکری 
@heszeba96