همیشه پر از مهربانی بمان
همیشه پر از مهربانی بمان

همیشه پر از مهربانی بمان

منتخب اشعار

حامد ابراهیم پور

آخرین مرده‌ی قبیله شده‌ام

مردنم بی صدا و عادی بود

مردنِ یک حریفِ تمرینی

تهِ یک فیلمِ اکشنِ هندی!

تهِ یک فیلمِ رزمیِ چینی!

روی دیوار شهر پُر بودم

خونِ من بود روی آجرها

بر صلیبی شکسته میخ شدم

در قیام گلادیاتورها

سایه‌ام روی خاک چاقو خورد

بوی خون داشت شعرِ تازه‌ی من

گریه کردند نقشِ منفی‌ها

گوشه پرده بر جنازه‌ی من

صندلی‌ها سکوت می‌کردند

پرده گُم می‌شد و پرم می‌سوخت

آخر فیلم تیر می‌خوردم

سینمارکس در سرم می‌سوخت

وسطِ ماجرا زمین خوردم

آدمِ پشت پرده کات نداد

عشق حتی مرا بلند نکرد

شعر حتی مرا نجات نداد

شیرِ سنگیِ تکه تکه شده

غمِ زن‌های ایل من بودم

آخرین مصریِ هلاک شده

وسطِ رود نیل من بودم!

اشکِ تمساح بی‌نوایی که

گریه می‌کرد و گریه دوست نداشت

آخرین مُرده‌ی قبیله شدم

توی شهری که سرخپوست نداشت.

حامد ابراهیم پور

خوشه‌های خشم

این چنین مقدر شد: خلق بی‌نوا باشد

خوشه سهمِ ارباب و خشم سهمِ ما باشد

تخم آه پاشیدیم، اشک را درو کردیم

بعد از آنچه فرقی داشت، صیف یا شتا باشد

صاحب زمینت باش… دست بسته خواهد مرد

مرد اگر که ناموسش زیرِ دست و پا باشد

راهِ گله را جز ما، هیچکس نمی‌دانست

گرگ اهل آبادی ست! باید آشنا باشد

زخم خوردم اما… چون عقاب خواهم مرد

بال می‌زنم تا کوه… کوه هرکجا باشد

زین کنید در طوفان، مادیان پیرم را

نیست قطره‌ای غیرت در رگِ شما؟ باشد

بعد از این چه خواهد شد؟ هیچکس نمی‌داند

می‌روم که شاید مرگ… پاسخ دعا باشد

زن بگو تفنگم کو؟ وقتِ عشق بازی نیست

جنگ می‌کنم حتی… خان اگر خدا باشد

*

دختر مجتهد و قرتوکمر یعنی چه!؟ (خیام خوانی در بوشهر!)

در بوشهر رباعیات خیام را در فواصل ماهور میخوانند و ریتم چهار ضربی دارد.

قسمتی از نوشته ی اخوان ثالث در مورد حسین سمندری و ابراهیم شریف زاده


برای استاد بزرگ حسین سمندری و حضرت آقای شریف‌زاده همراه سازش، که هنوز هیچکدامشان را ندیده‌ام، اما ساز و آوازشان را شنیدم . از دوست با ذوق و ارجمندم مرتضی اخوان کاخکی سپاس که در سال نو این عیدی عجیب را آورد . گویا استاد سمندری را برای ضبط سازش یکی دوبار به خارج هم برده اند . شنیدم یهودی منوهین نوازنده شهیر ویولن با آن شهرت جهانی و اوج هنر نوازندگی وقتی ساز استاد سمندری را می‌شنود می‌گوید من حاضرم تمام افتخارات جهانیم را در موسیقی بدهم و در عوض بتوانم پنجه ی این مرد روستایی را داشته باشم و از ساز چنین نغمه‌هائی بیرون آورم. استاد سمندری دهقان ساده‌ای است در خواف خراسان. سبز پری ، شتر خجو، سرحدی ، فریاد، یار نازک ، پرش جل، (جل نام مرغیست) مسجد نور، شیخ احمد جام و ... همه نام های نغمه ها و آوازهایی است که نواخته و خوانده شده است
مرتضی می گفت سمندری وقتی دو تار می‌نواخت پنجه‌اش خونین شده بود
من ابتدا می خواستم این قطعه را به لهجه ی خراسانی و روستایی بگویم تا برای استاد سمندری مانوس تر باشد، ولی نشد، یعنی نتوانستم، با اینهمه کوشیدم کلام هرچه ممکن است ساده تر باشد و پُر اوج قدمایی نگیرد

▫️مرحوم استاد مهدی اخوان ثالث / تهران _ فروردین 1363
▫️از کتاب : تو را ای کهن بوم و در دوست دارم

▫️شعر خون پاشو نغمه ریز

قربان زخمه های تو خون پاش و نغمه ریز
"سبز پری" ست اینکه زنی یا "شتر خجو" ؟

تو با دو سیم محشر کبری به پا کنی
شش تار خویش من شکنم . یا نه ؟ هان بگو

از پنجه ی تو زخم جگر، خون دل چکان
مضراب من برنجی و مومی ست ، سیم مو

تو زیر آب می بری و می دهی به دشت
دارد شتر خجوی تو حکم شتر گلو

استاد بی نظیر، حسین سمندری
پر از کدام چشمه و دریا کنی سبو ؟

سر حدی عجیب تو فریاد قرن هاست
در آن دوتار گشته نهان، گرم های و هو

در پهلوی دوتار تو، شش تار بی گمان
چون کله ی انشتن باشد برِ کدو

از من به "شیخ احمد جام" تو صد سلام
آن ژنده پیل ِ زنده دل ِ صاحب آبرو
بی کوک ِتازه راه، دگر می زنی مگر
داری به ساز چند قناری نهان، بگو

ساز عزیز خویش شنیدم فروختی
کارزان تری از آن بخری، بر فلک تفو

آقا شریف زاده که همراه ساز بود
بودش صدا مناسب و اشعار هم نکو

آقای شهر و این همه خوش ذوق و اهل دل
لطفی کن و سلام مرا عرض کن به او

از موی "یار نازک" خود تا چه دیده است
کاین سان به درد نالد، پیری چون من دو مو

اطراف خواف بنده شنیدم که در سخن
ور او که "تل وزو" مگن و ای که "رادیو"

آواز پیر و ساز تو دیگر به باد داد
هم عرّ ِ رادیو و هم وزّ ِ تل وزو

چیزی نمانده بود مسلمان شویم باز
ز "الله" و "یار" گفتن آن پیر نیکخو
خنجر کشید بر جگرم زخمه ی تو مرد
این تیغ را که کرده، بگو؛ در دلت فرو

من زیر و بم شنیده ام از این جهان بسی
زیر و بم تو می درد و می کند رفو

زآن زیر ها به گوش من آمد نهیب زور
چنگیز بود یا دگر، آن ظلم زورگو؟

باران آب و نور روان بود چون جله
خورشید و ابر گشته دوان از هزار سو

کاری هزار سازه کنی، با دو سیم، تو
رودی چنین بزرگ چسان سازی از دو جو

دولّوی خوشگل ِ تو برد دست از همه
با خال و داغ ، چون جگر من هزار لو

صد سمفونی به گرد دوتارت نمی رسد
اینک کرال ِ بتهوون و نیز صد چنو

باشد نوای "مسجد نور" تو چون دعا
حتی دعا مخوان تو مگر پاک و با وضو

پرواز می دهد "پرش ِ جل" دل مرا
تا عرش می روم چو دعا پاک و دوست جو

هر چند مدتی ست صبوحی نمی زنم
گوید پزشک : نیست ترا زین بتر عدو

اشکی گرفتی این سر صبحی ز من تو مرد
که م دست رفت بهر صبوحی سوی سبو

پروانه ام من و تو سمندر، کز آتش است
معشوق و قبله ی ما، سوزان و روبرو

ما و تو نسلمان به یکی اصل می رسد
یعنی به عشق ، زنده بمانی پسر عمو!

 آلبوم خون پاش نغمه ریزhttps://m.soundcloud.com/dootari/sets/xuodkaycrejl