همیشه پر از مهربانی بمان
همیشه پر از مهربانی بمان

همیشه پر از مهربانی بمان

منتخب اشعار

شعر هادی خرسندی _بکارت

بکارت

الا ای شیخ جویای بکارت
به لای پای دخترها چه کارت؟

تو فرمودی بکارت ها که پاره-‌ست
دقیقاً درصدش هفتاد و چارست

ببینم از کجا آوردی آمار؟
ز جمع آشنایان یا ز اغیار؟

شمارش را به دیگر کس سپردی
و یا خود رفتی از داخل شمردی؟!

بله؟ از روی حدس است و گمانه؟
عجب حدسی! دقیق و ماهرانه

اگر حدس و اگر آن را شنفتی
چرا زان بیست و شش درصد نگفتی؟

نگفتی بیست و شش درصد بکارت 
نشان باشد ز انواع اسارت

گروهی باکره، از سکس دورند
کزین بابت گرفتار غرورند

به خود چسبانده برچسب نجابت
نکرده تیر بر آنها اصابت

هماره صورتی پر جوش دارند
روانی خسته و خاموش دارند

بزعم خود نجیب و ترتمیزند
به هر صورت برای ما عزیزند

گروهی ترس خورده، صاف و ساده
اسیر انجماد خانواده

برادر غیرتیٰ و آبرودار!
پدر هم محترم! در کوچه بازار

اگر دختر رود از راه ناجور!
جوابش گاه چاقو هست و ساطور

گروهی پای بند دین و مذهب
به شدت باکره ، اما معذب!

چنان ترسند از اعماق دوزخ
که سکس و کامجوئی پیششان اَخ
***
امامِ جمعه‌آ! انصاف داری؟
کلامی غیر حدس و لاف داری؟

شما که دختری را سن نه سال
به شوهر میدهی راضی و خوشحال

چرا خواهی اگر شوهر نکرده
شود چل ساله ، سالم مانده پرده؟

بیا و دست بردار از حقارت
نچسب ای شیخ نادان بر بکارت

بکارت مال دوران های دور است
به زن های جوان تحمیل زور است

بکارت نیست معیار نجابت
نجابت را چه بشناسد جنابت!

نجابت، شیخ نادان، پرده ای نیست
به اینکه داده‌ای یا کرده‌ای نیست

نجابت چیست؟ حق کس نخوردن
بکارت چیست؟ مال کس نبردن

نه بین مردمان اخلاق و عصمت
به میزان بکارت گشته قسمت

فریب مردمان، ضد عفاف است 
نه آن کاری که در زیر لحاف است

که هر آمیزشی قبل از عروسی
بود یک مطلب خیلی خصوصی

مبر سر را درون بستر خلق
که بینی گوزشان را تا ته حلق

خودت شام زفاف ای شیخ بد ذات
بکارت داشتی ارواح بابات؟

(کنار حجت الاسلام فاکر
چگونه میتوانی بود باکر؟!)

برای تو کسی پرونده هم ساخت
و یا بر پشت و پیشت کنتور انداخت؟

(در ِ کون ِ شما کنتور اگر بود
سر یکهفته کنتور هم دمر بود

اگر یک روز باشی توی حوزه
بواسیر تو میچسبد به لوزه)

تو هم حالا به این حد از جسارت
ز دخترها طلب داری بکارت؟

چه میفهمی تو قانون طبیعت
که میآئی ز مادون طبیعت

چه دخترهای نوزادی که گه گاه
ندارند این بکارت را به همراه

به آنها چون خدا پرده نداده
شوند البته که بی پرده زاده

ترا گر اعتراضی هست حالا
بگو با حضرت باریتعالی

که ای پروردگار پاک عالم
چرا پرده ندادی خاک عالم!

امام ِ جمعه آ! بر خویش رحمی
بکن کاری که یک قدری بفهمی!

بدن ها فرق دارد با بدن ها
خصوصاً مال دخترها و زن ها

همه یک شکل و جور و قالبی نیست
نمی فهمی؟ زن است این، طالبی نیست

یکی را پرده باشد نازک و ُترد
شود زائل اگر یک ضربه ای خورد

یکی را پرده کشدار و غشائی است
مثال شخص آقا ارتجاعی است

که تا وقتی که آن بانو نزاید
از آن یک قطره هم خون در نیاید

یکی هنگام ورزش داده از دست
یکی تا آخرش همراه او هست

تو آمار از کجا کردی فراهم
بیا یکخرده آگه کن مرا هم

من اینها را که گفتم مستند بود
قوانین ازل بود و ابد بود

ندارد حرف من ردخُور ز قرصی
ولی تو باید از دکتر بپرسی

که او بی پرده‌تر از پرده گوید
برایت واضح و گسترده گوید
***
امام ِ جمعه‌آ، یک چیز دیگر
نمیدانی، نمیفهمی، مکرر!

نمیدانی کلک هم میتوان زد
دولک را بر الک هم میتوان زد

طرف گر حفظ کرده پرده‌اش را
بسا که خرد کرده نرده‌اش را

اگر وارد شدن از درٰ، حرامست
یقین راه حلال از پشت‌بامست

ز بیزینس هم اینجا غافلی تو
که نا آگه ز حل مشکلی تو

اگر شد پرده ای هرگونه پاره
تجارت، کرده پیدا راه چاره

بدوزد پرده را نرس و پرستار
"خدایا زین معما پرده بردار"

(بکارت را ز مریم باید آموخت
که بعد از زایمان هم میتوان دوخت)

بکارت چیست قفل حفظ ناموس؟
نجابت در پس‌اش محفوظ و محبوس؟

اگر داری دلارش یا ریالش
بزن آن را بخیّه، بی خیالش!

تجارت، میکند حفظ بکارت
بود ناموس‌ها دست تجارت

چو میخواهد بکارت شاه‌داماد
بخر آن را برایشٰ؛ نرخِ آزاد

اگر دارای ناموس است از این راه
به بی ناموسی‌اش صد بارک الله
***
نمیگویم که هرج و مرج خوبست
و یا بی بند و باری مطّه-لوب است!

ولی آقا پسر یا شاه داماد
نموده باغ ها را قبلاً آباد

چه حالی کرده با زن های بیوه
به هر باغی که رفته خورده میوه

تنی اینسوی و آنسو تاب داده
"مزارع" را یکایک آب داده

بسا با دختران نزدیک گشته
روابط مثل نخ باریک گشته

پس از کلی که لذت ها چشیده
کنون آقاپسر بیرون کشیده!

بیفتاده به فکر خانواده
زنی خواهد نجیب و صاف و ساده

یکی دختر که چشم و گوش بسته‌ست
ندیده مرد در کنجی نشسته‌ست

نرفته باشد از خانه به بیرون
ندیده باشد او را مهر گردون

لبش از طعم بوسه بی خبر باد
تنش از هرچه لذت برحذر باد

به عزلت بوده عمری کنج خانه
شمرده سال ها را دانه دانه

که این آقا بیاید بهر غارت
که بردارد از او مهر بکارت!
***
ز صیغه بگذریم و صیغه‌بازی
که مذهب راضی و دلال راضی

اگر مردک بکارت داشت صد بار
ازاله کرده بود آن را به تکرار
***
امام ِ جمعه آ! قدری حیا کن
دکانی دیگری این جمعه وا کن

نگو از آنچه سررشته نداری
نرو دنبال نطق ابتکاری

مناسبتر بکن دائر دکان را
که بشناسی همه اجناس آن را

فوراگزامپل دکان بول و غایط
بگو آنقدر تا جانت درآید

شعر هادی خرسندی _بکارت

بکارت

الا ای شیخ جویای بکارت
به لای پای دخترها چه کارت؟

تو فرمودی بکارت ها که پاره-‌ست
دقیقاً درصدش هفتاد و چارست

ببینم از کجا آوردی آمار؟
ز جمع آشنایان یا ز اغیار؟

شمارش را به دیگر کس سپردی
و یا خود رفتی از داخل شمردی؟!

بله؟ از روی حدس است و گمانه؟
عجب حدسی! دقیق و ماهرانه

اگر حدس و اگر آن را شنفتی
چرا زان بیست و شش درصد نگفتی؟

نگفتی بیست و شش درصد بکارت 
نشان باشد ز انواع اسارت

گروهی باکره، از سکس دورند
کزین بابت گرفتار غرورند

به خود چسبانده برچسب نجابت
نکرده تیر بر آنها اصابت

هماره صورتی پر جوش دارند
روانی خسته و خاموش دارند

بزعم خود نجیب و ترتمیزند
به هر صورت برای ما عزیزند

گروهی ترس خورده، صاف و ساده
اسیر انجماد خانواده

برادر غیرتیٰ و آبرودار!
پدر هم محترم! در کوچه بازار

اگر دختر رود از راه ناجور!
جوابش گاه چاقو هست و ساطور

گروهی پای بند دین و مذهب
به شدت باکره ، اما معذب!

چنان ترسند از اعماق دوزخ
که سکس و کامجوئی پیششان اَخ
***
امامِ جمعه‌آ! انصاف داری؟
کلامی غیر حدس و لاف داری؟

شما که دختری را سن نه سال
به شوهر میدهی راضی و خوشحال

چرا خواهی اگر شوهر نکرده
شود چل ساله ، سالم مانده پرده؟

بیا و دست بردار از حقارت
نچسب ای شیخ نادان بر بکارت

بکارت مال دوران های دور است
به زن های جوان تحمیل زور است

بکارت نیست معیار نجابت
نجابت را چه بشناسد جنابت!

نجابت، شیخ نادان، پرده ای نیست
به اینکه داده‌ای یا کرده‌ای نیست

نجابت چیست؟ حق کس نخوردن
بکارت چیست؟ مال کس نبردن

نه بین مردمان اخلاق و عصمت
به میزان بکارت گشته قسمت

فریب مردمان، ضد عفاف است 
نه آن کاری که در زیر لحاف است

که هر آمیزشی قبل از عروسی
بود یک مطلب خیلی خصوصی

مبر سر را درون بستر خلق
که بینی گوزشان را تا ته حلق

خودت شام زفاف ای شیخ بد ذات
بکارت داشتی ارواح بابات؟

(کنار حجت الاسلام فاکر
چگونه میتوانی بود باکر؟!)

برای تو کسی پرونده هم ساخت
و یا بر پشت و پیشت کنتور انداخت؟

(در ِ کون ِ شما کنتور اگر بود
سر یکهفته کنتور هم دمر بود

اگر یک روز باشی توی حوزه
بواسیر تو میچسبد به لوزه)

تو هم حالا به این حد از جسارت
ز دخترها طلب داری بکارت؟

چه میفهمی تو قانون طبیعت
که میآئی ز مادون طبیعت

چه دخترهای نوزادی که گه گاه
ندارند این بکارت را به همراه

به آنها چون خدا پرده نداده
شوند البته که بی پرده زاده

ترا گر اعتراضی هست حالا
بگو با حضرت باریتعالی

که ای پروردگار پاک عالم
چرا پرده ندادی خاک عالم!

امام ِ جمعه آ! بر خویش رحمی
بکن کاری که یک قدری بفهمی!

بدن ها فرق دارد با بدن ها
خصوصاً مال دخترها و زن ها

همه یک شکل و جور و قالبی نیست
نمی فهمی؟ زن است این، طالبی نیست

یکی را پرده باشد نازک و ُترد
شود زائل اگر یک ضربه ای خورد

یکی را پرده کشدار و غشائی است
مثال شخص آقا ارتجاعی است

که تا وقتی که آن بانو نزاید
از آن یک قطره هم خون در نیاید

یکی هنگام ورزش داده از دست
یکی تا آخرش همراه او هست

تو آمار از کجا کردی فراهم
بیا یکخرده آگه کن مرا هم

من اینها را که گفتم مستند بود
قوانین ازل بود و ابد بود

ندارد حرف من ردخُور ز قرصی
ولی تو باید از دکتر بپرسی

که او بی پرده‌تر از پرده گوید
برایت واضح و گسترده گوید
***
امام ِ جمعه‌آ، یک چیز دیگر
نمیدانی، نمیفهمی، مکرر!

نمیدانی کلک هم میتوان زد
دولک را بر الک هم میتوان زد

طرف گر حفظ کرده پرده‌اش را
بسا که خرد کرده نرده‌اش را

اگر وارد شدن از درٰ، حرامست
یقین راه حلال از پشت‌بامست

ز بیزینس هم اینجا غافلی تو
که نا آگه ز حل مشکلی تو

اگر شد پرده ای هرگونه پاره
تجارت، کرده پیدا راه چاره

بدوزد پرده را نرس و پرستار
"خدایا زین معما پرده بردار"

(بکارت را ز مریم باید آموخت
که بعد از زایمان هم میتوان دوخت)

بکارت چیست قفل حفظ ناموس؟
نجابت در پس‌اش محفوظ و محبوس؟

اگر داری دلارش یا ریالش
بزن آن را بخیّه، بی خیالش!

تجارت، میکند حفظ بکارت
بود ناموس‌ها دست تجارت

چو میخواهد بکارت شاه‌داماد
بخر آن را برایشٰ؛ نرخِ آزاد

اگر دارای ناموس است از این راه
به بی ناموسی‌اش صد بارک الله
***
نمیگویم که هرج و مرج خوبست
و یا بی بند و باری مطّه-لوب است!

ولی آقا پسر یا شاه داماد
نموده باغ ها را قبلاً آباد

چه حالی کرده با زن های بیوه
به هر باغی که رفته خورده میوه

تنی اینسوی و آنسو تاب داده
"مزارع" را یکایک آب داده

بسا با دختران نزدیک گشته
روابط مثل نخ باریک گشته

پس از کلی که لذت ها چشیده
کنون آقاپسر بیرون کشیده!

بیفتاده به فکر خانواده
زنی خواهد نجیب و صاف و ساده

یکی دختر که چشم و گوش بسته‌ست
ندیده مرد در کنجی نشسته‌ست

نرفته باشد از خانه به بیرون
ندیده باشد او را مهر گردون

لبش از طعم بوسه بی خبر باد
تنش از هرچه لذت برحذر باد

به عزلت بوده عمری کنج خانه
شمرده سال ها را دانه دانه

که این آقا بیاید بهر غارت
که بردارد از او مهر بکارت!
***
ز صیغه بگذریم و صیغه‌بازی
که مذهب راضی و دلال راضی

اگر مردک بکارت داشت صد بار
ازاله کرده بود آن را به تکرار
***
امام ِ جمعه آ! قدری حیا کن
دکانی دیگری این جمعه وا کن

نگو از آنچه سررشته نداری
نرو دنبال نطق ابتکاری

مناسبتر بکن دائر دکان را
که بشناسی همه اجناس آن را

فوراگزامپل دکان بول و غایط
بگو آنقدر تا جانت درآید