همیشه پر از مهربانی بمان
همیشه پر از مهربانی بمان

همیشه پر از مهربانی بمان

منتخب اشعار

نیستم نیست، که هستی همه در نیستی است‏

جز سر کوی تو ای دوست ندارم جائی

دَر سرم نیست بجُز خاک دَرت سودائی


بَر در میکده و بُتکده و مسجد و دیر 

 سَجده آرم که تو شاید نظری بنمائی


مشکلی حل نشد از مَدرسه و صحبت

  غمزه ای! تا گره از مشکِل ما بگشائی


این هَمه ما و منی صوفی دَرویش نمود 

 جلوه ای! تا من و ما راز دلم بزدائی


نیستم نیست، که هستی همه در نیستی است 

 هیچم و هیچ، که دَر هیچ نظر فرمائی


پی هر کس شدم از اهل دل و حال و طَرب

  نشنیدم طرب از شاهد بزم آرائی


عاکف درگه آن پَرده نشینم شب و روز

تا به یک غمزۀ او قطره شود دَریائی