بنشین صنما که بوسه بافی بکنیم
از چشم تو بوسه ای اضافی بکنیم
یک هفته مرا تو در بغل داشته ایی
وقت است که این جمعه تلافی بکنیم
با لب جمعه لبت را به هوس می بوسم
از همین لحظه و تا قطع نفس می بوسم
من که زندانی چشمان تو بودم ز ازل
چشم زیبای توراپشت قفس می بوسم
یک هفته گذشته و خمارم .... برگرد
یک هفته شد و تو را ندارم..برگرد
پنج شنبه هم از کنار من ، ساده گذشت
یک جمعه ی نحس و بی قرارم ... برگرد
جمعه یعنی روی مه سیمای تو حس خوب عاشقی هم پای تو
صبح جمعه بر نمیخیزم به جزء برای خنده ی لب های تو
جمعه یعنی دل ز دنیا شستن و جان گرفتن در رخ زیبای تو
جمعه را با نفسِ گرم وخوشت میخواهم
جمعه را همره تو با قدمت میخواهم
می شود بهر خدا سوی دلم باز آیی
جمعه را شاد کنار نگهت میخواهم
جمعه هم با "عطر گیسوی تو "زیبا می شود
برکه ی خشک "دلم "با عشق دریا میشود
این "تنِ یخ کرده" با گرمای سوزان "لبت"
سبز گشته
"غنچه ی" خنده به لب وا می شود
جمعه آمد باز با سودای عشق
عاشقان وقت طلوع بوسه است
ای خوش آن عاشق که از لبهای یار
جمعه میگردد زِبوسه مست مست
روزی ز لپ یار ربودم بوسی
گفت: هم بی ادبی هم لوسی
گفتم که گناهم چیست کردم بوسی؟
گفتا : لب و ول کردی و لپ می بوسی ؟!
عاشقى جمعه و یکشنبه ندارد بانو
طعمِ لبهاى گـَسات، انبه ندارد بانو؛
گفته بودم که دگر گاز مگیر از لب خود
عاشقِ بى گنهات جنبه ندارد بانو...
چشمِ من در مسجدِ چشمش نمازی کردُ رفت
بوسه اَم روی لبش رازُ نیازی کردُ رفت
باز هم دیشب بخوابم آمدُ با شیطنت
بازُوانم را گرفتُ گاز گازی کردُ و رفت
لب سوی لبش خیال پرواز گرفت...
از روی لبش دو بوسهٔ ناز ،، گرفت...
تا رفت لبم که سومی را ،،،،،،، گیرد...
وحشی شدولبهای مرا گاز ، گرفت...
کوکم تو اگر بغل کنی باز مرا
یا اینکه به لب از نو کنی ساز مرا
حوای منی و بحث جنت به کنار
از سیب لبت نمی دهی گاز مرا ؟!!
گل شب بو"شب آمد شکوه کم کن
به"ناز و عشوه ات"کمتر ستم کن
بیا با "قوری چینی لب هات"...
برایم"قهوه ای از بوسه" دم کن
از بوسه هَمی گُفتی یک بوسه ندادی
آن یار که یک بوسه ندارد به چه اَرزد؟!
یک
بوسه بده صَد عَوضَش گیر که خِیرش
هم بر تو رِسَد هم به پِدَر هم به پِدَر جَدم
گفتی به تو می دهم شبی آب حیات
صد بوسه ی شیرین تر از قند و نبات
رفتی و ز صد بوسه ندیدیم یکی
ای بر پدر دروغگویت صلوات...!
ای لبانت مخزن احساس ها
چشم هایت بهترین الماس ها
غنچه کن لب را بگو بامن هلو
تا بگیرند عکس ها عکاس ها
عمریست گرفتی تو مرا ساده به بازی
گفتی که تو یک دخترکی اهل نمازی
کافر شُده ای،ای به درک،وای که تو مَردی!؟
ای خاک دو عالم سر دنیای مجازی
عشق آمد و ناگهانی از بوسه نوشت
یک آیهی آسمانی از بوسه نوشت؛
با قرمز لبهای قشنگت تا صبح
بر روی لبم رمانی از بوسه نوشت...
دختری گفت "مسیحا نفسی می آید
زده ام فالی و فریاد رسی می آید"
مادرش گفت از این واقعه خوشحال نباش...
شوهر خوب کجا گیر کسی می آید
گر عاشق ماه روی دلبر شده ای
با شارژ و هدیه فکرِ همسر شده ای
با پیر محله مشورت کن به شبی
سوگند.. به بوسه ای تو هم خر شده ای