همیشه پر از مهربانی بمان
همیشه پر از مهربانی بمان

همیشه پر از مهربانی بمان

منتخب اشعار

گلایه استاد بهمن رافعی

از دست عزیزان چه بگویم ؟ گله‎ ای نیست

گرهم گله‎ ای هست،دگر حوصله‎ ای نیست

سرگرم به خود زخم‎ زدن در همه عمرم

هرلحظه جز این دست مرا مشغله ‎ای نیست

دیری است که از خانه ‎خـــرابان جهانم

بر سقـف فرو ریختـــــه‎ ام چلچله ‎ای نیست

درحســـــرت دیـدار تو آواره ‎ترینــــم

هرچند کـه تــا خانه‎ ی تو فاصله‎ ای نیست

بگذشته ‎ام از خویش ولی از تو گذشتن

مرزی ‎است که مشکل‎ تر از آن مرحله‎ ای نیست

سرگشته ‎ترین کشتـی دریای زمانم

می‎کوچم و در رهگذرم اسکله‎ ای نیست

من سلسله‎ جنبان دل عاشق خویشم

بر زندگیم سایه‎ ای از سلسله ‎ای نیست

یخ بسته زمستان زمان در دل بهمن

رفتند عزیزان و مرا قافله ای نیست


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.