همیشه پر از مهربانی بمان
همیشه پر از مهربانی بمان

همیشه پر از مهربانی بمان

منتخب اشعار

شیخ و دختر

دید شیخی دختری زیبا و حالش شد خراب 

بند تنبان شلش طرحی پلید افکار کرد
در پی دختر فتاد و راه را بر او ببست 

دست بر تسبیح برد و این چنین گفتار کرد :

-گفت: گیسوی تو بیرون است از محدوده اش
-گفت:شیخا ، هیز چشمی ، بایدت افسار کرد
گفت:چادر زینت زن ، موجبات پاکی است 
-گفت:پاکی را نشاید ، چاره با چلوار کرد
-گفت:من فرمان به کشور می دهم ، آنگاه تو
-گفت:باید گریه بر آن کشور بیمار کرد
-گفت:مهرت چند دختر؟! صیغه فرمان خداست
-گفت:سگ ترجیح دارد بر تو تا دیدار کرد
-گفت:در زیر عبایم جای تو امن است و گرم
-گفت:باید بر عبای چون تویی ادرار کرد
-گفت:فرمان میدهم تا سنگسارانت کنند
-گفت:باید" مُرد"تا این خلق را بیدار کرد
-گفت:جای خواهرم هستی تو ، بدخلقی مکن
-گفت:تو با خواهرت هم...؟؟؟؟؟!!!! صیغه را اصرار کرد
-گفت:شیخا جملگیتان را نه از گردن ؛ کم است

باید از ماتحتتان بر چوبه های دار کرد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.