بند تنبان شلش طرحی پلید افکار کرد در پی دختر فتاد و راه را بر او ببست
دست بر تسبیح برد و این چنین گفتار کرد :
-گفت: گیسوی تو بیرون است از محدوده اش -گفت:شیخا ، هیز چشمی ، بایدت افسار کرد گفت:چادر زینت زن ، موجبات پاکی است -گفت:پاکی را نشاید ، چاره با چلوار کرد -گفت:من فرمان به کشور می دهم ، آنگاه تو -گفت:باید گریه بر آن کشور بیمار کرد -گفت:مهرت چند دختر؟! صیغه فرمان خداست -گفت:سگ ترجیح دارد بر تو تا دیدار کرد -گفت:در زیر عبایم جای تو امن است و گرم -گفت:باید بر عبای چون تویی ادرار کرد -گفت:فرمان میدهم تا سنگسارانت کنند -گفت:باید" مُرد"تا این خلق را بیدار کرد -گفت:جای خواهرم هستی تو ، بدخلقی مکن -گفت:تو با خواهرت هم...؟؟؟؟؟!!!! صیغه را اصرار کرد -گفت:شیخا جملگیتان را نه از گردن ؛ کم است