ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
دارم از آن نفس که شدم آشنای جام
در جان نشاط باده و در سر هوای جام
روزی اگر به کوی خرابات بگذری
بینی جمال یار خود اندر صفای جام
ارزان بود به نزد خرد، جان من هنوز
جان عزیز اگر بدهی در بهای جام
ایزد ز جام، طینت ما را سرشته است
زانم نمی سزد به جز آب وهوای جام
جام از برای صحبت یاران بود عزیز
نه آنکه هست عزت یار از برای جام
از عقل و دین و جان و جوانی برآمده ست
آن کس که گشت همچو دلم آشنای جام
اکنون به پیش صحبت رندان ز روی صدق
بنشین غمین به میکده، می گو دعای جام