واپسین فیلمی که ساخت هم اما همچنان به عنوان نویسنده، فیلمساز، عکاس و البته روزنامهنگار شناخته میشد و به خاطر این سابقه و صبغه نوعی شمایل روشنفکری هم برای خود ساخته بود و در سالهای بعد از 70 خورشیدی چون دیگر روشنفکران از گزند طعنههای کیهان دور نیفتاد که یک بار نوشت او با کودتای 28 مرداد بار خود را بست و رفت و منظور مستندهایی بود که برای شرکت نفت ساخت و اگرچه برای گلستان آب و نان فراوان داشت اما ربطی به کودتا نداشت و اگر هم داشت پیش تر دین خود را با ثبت تصاویر تاریخی دادگاه مصدق ادا کرده بود.
حال که صحبت از کودتای 28 مرداد شد این اشاره جا دارد که گلستان زیرکانه در دادگاه دکتر مصدق پس از کودتا حاضر شد و عکسهای تاریخی محاکمۀ 17 آبان 1332 به همت او ثبت شده است. تصاویری که نهایت استفاده را از آینههای تالار آینۀ قصر سلطنت آباد تهران – محل برگزاری دادگاه- برد و جلوه بی نظیری به شیر دربند بخشید.
ابراهیم گلستان با همه خصایص اخلاقی که داشت اما مردی از جنس کلمه و قلم و دوربین و در یک کلمه اورژینال بود. منظور از اورژینال و اصل در اینجا یعنی هر چه بود خودش بود و ادای کسی را درنمی آورد و دیگران میکوشیدند ادای او را درآورند و نگاه به آدم ها بر اساس این اورژینال بودن حاصل هم سفری و هم صحبتی با دکتر شکرخواه در سفر اخیر به جنوب (جم) است که به جای قضاوت مثبت و منفی مبنا را همین قرار می داد والبته نمی دانم گلستان را هم ذیل آن توصیف قرار می دهد یا نه.
داشته باشید، سنجش و توجه بهتر است که نتیجه کار را بهتر میکند، یا به حد توجه درست میرساند.
فراموش هم نکنید زاهدی خودش آدم خاصی بود. حالا هر چه میخواهند، تأویل کنند، اصلا رییس شهربانیِ خود مصدق بود یکوقتی. منتها وقتی این اتفاق افتاده بود که میخواستند با مصدق مخالفت کنند، یک آدم برجستهای مثل زاهدی بود که او آمد جلو.»
ابراهیم گلستان به خاطر میآورد که «در دادگاه روبهروی مصدق در فاصله یکی دو متری روی زمین نشسته بودم. فلویی آینههای تالار آینه هم هست.» :« یکی از بزرگترین آدمها بود. ببینید وقتی که نهرو آمده بود در ایران، وقتی با او مصاحبه کردند، نهرو یک آدم خارجی است، از رهبران جنبش استقلال هند است. این آدم زبان باز کرد و گفت… (بغض میکند) اگر شما بگردید در روزنامههای آن موقع از این واقعه خبرها هست. این آدم در جواب یکی که پرسیده بود چه کار کنیم درباره مسألأ انگلیس و مسئله فلان و… نهرو گفته که شما آدم درستش را داشتید اما قدرش را ندانستید. آدم چه بگوید؟ (بغض میکند)… در کشاکش حرفهای درهم و برهم که مقداریاش غلط بود و مقداری درست، خب این آدم ناراحت بود دیگر. این آدم برای خودش کوچکترین چیزی نخواست، اصلا خانۀ خودش را کرد نخستوزیری. آدم چه بگوید واقعا؟»
به کمتر خبرنگار و عکاسی اجازه دادند حاضر شود و کوشیدند با نظامیان و تالار آینه مصدق را تحت تأثیر قرار دهند اما صلابت مصدق که با عکس های گلستان ثبت و منتشر شد فضا را تغییر داد. چندان که دکتر همایون کاتوزیان در کتاب «مصدق و نبرد قدرت» مینویسد: « با آغاز محاکمۀ دکتر مصدق و انتشار اخبار و عکسهای مربوط به دادگاه تصورات شاه و طرفدارانش نقش بر آب شد تا جایی که عدهای این محاکمه را اشتباهی بزرگ قلمداد کردند که مصدق را محبوبتر کرد»
با این وصف گزاف نیست اگر گفته شود ابراهیم گلستان در ثبت دادگاه دکتر مصدق چه گفتههای او و چه تصاویر مشهور تاریخی نقشی بیبدیل داشته است.
آن زمان هنوز احمد شاملو شعر مشهور خود را نسروده بود: آینهای در برابر آینهات میگذارم تا از تو ابدیتی بسازم. ابراهیم گلستان اما دوربین خود را به مثابۀ آینه ای در برابر آینه های تالار آینه قرار داد و شاید 12 سال بعد تحت تأثیر همان رخداد نام مستند خود را «خشت و آینه» گذاشت.
وقتی فرزند و نوه او (مانی حقیقی) حس چندانی به ابراهیم گلستان ابراز نمی کردند جا برای مرثیه نیست و خود نیز از این جنس بود که با مرگ دیگران راحت کنار میآمد اما او ابراهیم گلستان بود ولو رسانه های داخلی خبر خود دربارۀ او را این گونه شروع کنند: ابراهیم تقوی شیرازی مشهور به ابراهیم گلستان 31 مرداد 1402 درخانهاش در حومه لندن درگذشت.
به گزارش ایسنا، لیلی گلستان، دختر این هنرمند که سالها بود در انگلستان سکونت داشت در واکنش به این موضوع با انتشار عکسی از او نوشته است: «پدر رفتی. خداحافظ.»
ابراهیم تقوی شیرازی مشهور به ابراهیم گلستان متولد مهر سال ۱۳۰۱ بود که سهشنبه، ۳۱ مردادماه در خانهاش در انگلستان و در کنار خانوادهاش از دنیا رفت.
گفته شده که به خواست خود او مراسم خاکسپاریاش خصوصی برگزار خواهد شد.
ابراهیم گلستان، داستاننویس، سینماگر، مترجم، روزنامهنگار و عکاس، از چهرههای مطرح و پرحاشیه هنر معاصر ایران است.
او در آغاز جوانی برای تحصیل، از زادگاهش، شیراز، به تهران آمد و به خانه عمویش رفت. پس از مدتی با دخترعمویش فخری گلستان ازدواج کرد. ابراهیم و فخری به زودی صاحب دختری شدند که امروز یکی از مترجمان بنام و مدیر گالری گلستان است؛ لیلی گلستان.
ابراهیم گلستان پس از مدتی کارمند شرکت نفت شد و به همراه خانوادهاش به آبادان رفت. چند سال بعد هم پسرش به دنیا آمد؛ کاوه گلستان، عکاسی که هنگام انجام کارش در عراق بر اثر انفجار مین کشته شد.
گلستان پس از چند سال به تهران بازگشت و به گفته دخترش، خانهاش در تهران به مرکز فرهنگی هنری تهران و پاتوق نویسندهها، شاعران و هنرمندان مشهور آن زمان ازجمله جلال آل احمد، مهدی اخوان ثالث، صادق چوبک و... تبدیل شد.
گلستان فعالیت ادبی را با ترجمه داستانهایی از ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر آغاز کرد. «آذر، ماه آخر پاییز»، «شکار سایه»، «جوی و دیوار و تشنه»، «اسرار گنج درهی جنی»، «مد و مه» و «خروس» از آثار داستانی این نویسندهاند. او از نخستین نویسندگان معاصر ایران است که به زبان داستان توجه خاصی نشان داد و نثری آهنگین را در قالبهای داستانی مدرن بهکار گرفت.
گلستان که پایهگذار استودیو سینمایی گلستان بود، ساخت فیلمهایی همچون «موج و مرجان و خارا»، «از قطره تا دریا»، «یک آتش»، «خواستگاری»، «تپههای مارلیک»، «خشت و آینه» و «اسرار گنج درهی جنی» را در کارنامه دارد و یکی از پایهگذاران جریان موج نو در سینمای ایران محسوب میشود. همچنین تهیهکننده فیلم «خانه سیاه است» است که فروغ فرخزاد آن را کارگردانی کرده است.
ابراهیم گلستان چند سال پیش از انقلاب برای همیشه ایران را ترک کرد و در انگلستان ساکن شد. او در تمام سالهای زندگی به فعالان فرهنگی انتقادهای بسیاری وارد کرد؛ انتقادهایی جسورانه و بیپرده که گاه به مرز توهین نیز رسیدند. یکی از منابعی که نظرها و انتقادهای بیپایان او را نسبت به اهل فرهنگ، هنر و ادبیات ثبت کرده، کتاب «نوشتن با دوربین» شامل گفتوگوی پرویز جاهد با اوست.