ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
من اگر با من نباشم میشوم تنهاترین
کیست با من گر شوم من باشد از من ما ترین
من نمیدانم کیام من، لیک یک من در من است
آنکه تکلیف منش با من من من، روشن است
من اگر از من بپرسم ای من ای همزاد من
ای من غمگین من در لحظههای شاد من
هر چه از من یا من من، در من من دیدهای
مثل من وقتیکه با من میشوی خندیدهای
هیچکس با من چنان من مردم آزاری نکرد
این من من هم نشست و مثل من کاری نکرد
ای من با من که بی من، منتر از من میشوی
هر چه هم من من کنی، حاشا شوی چون من قوی
من من من، من من بیرنگ و بیتأثیر نیست
هیچکس با من من من، مثل من درگیر نیست
کیست این من؟ این من با من ز من بیگانهتر
این من من من کن از من کمی دیوانهتر؟
زیر باران من از من پر شدن دشوار نیست
ور نه من من کردن من، از من من عار نیست
راستی اینقدر من را از کجا آوردهام
بعد هر من بار دیگر من، چرا آوردهام؟در دهان من نمیدانم چه شد افتاد من
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من.