-
مرتضی لطفی
شنبه 26 شهریور 1401 11:49
از خانه ی ما ناله ی ناگاه بلند است ای بشکند آن دست که بر ماه بلند است ای بشکند آن دست که افکنده حیا را سیلی زده از بی شرفی خواهر ما را ای بشکند آن دست که "زور" است و "زبون" است بس دل که از این حادثه بازیچه ی خون است ای بشکند آن دست که عمریست به جنگ است از فرط توحش همه همبازی سنگ است ای بشکند آن دست...
-
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
شنبه 26 شهریور 1401 11:47
هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد هم رونق زمان شما نیز بگذرد! آب اجل که هست،گلوگیر خاص و عام بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد! این نوبت از کسان،به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد! در این دیار، غرش شیران گذشت و رفت این «عو عوی» سگان شما نیز بگذرد! آن کس که اسب داشت،غبارش فرونشست گرد سم خران شما نیز بگذرد...!!!
-
هوشنگ ابتهاج
شنبه 26 شهریور 1401 11:37
من همان نایم که گر خوش بشنوی شرحِ دردم با تو گویذ ، مثنوی یک نفس دَردَم ، هزاران آه بین ! روح را شیدائی پرواز بین من همان ، جامم که گفت آن غمگسار : با دلِ خونین ، لبِ خندان بیار ! من خمُش کردم ، خروشِ چنگ را گرچه صد زخم است این دلتنگ را من ، همان عشقم که در فرهاد بود او نمی دانست و خود را می ستود من همی کَندَم ، نه...
-
دو بیتی
شنبه 29 مرداد 1401 13:09
به قدت سی کنم ، قدت برنده به چشمات سی کنم ، ابرو کمنده به هر جا سی کنم عیبی نبینم تمام جان تو عاشق پسنده سی کنم : نگاه کنم
-
هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد (میر سید علی همدانی)
شنبه 29 مرداد 1401 12:47
هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی هر گلی از باغ وصلش بشکفد بی خار باد در دو عالم نیست ما را با کسی گرد و غبار هر که ما را رنجه دارد، راحتش بسیار باد
-
تو مپندار که خاموشی من هست برهان فراموشی من(حمید مصدق)
پنجشنبه 27 مرداد 1401 10:37
دشت ها نام تو را می گویند کوه ها شعر مرا می خوانند کوه باید شد و ماند رود باید شد ورفت دشت باید شد و خواند در من این جلوه ی اندوه ز چیست در تو این قصه ی پرهیز که چه؟ در من این شعله ی عصیان نیاز در تو دمسردی پاییز که چه؟ حرف را باید زد درد را باید گفت سخن از مهر من و جور تو نیست سخن از تو متلاشی شدن دوست است و عبث بودن...
-
سرطان وطن ( مجتبی کاشانی)
پنجشنبه 27 مرداد 1401 10:33
تو مپندار که در فکر تنمنگران سرطان وطنم او که بیمار شود ما همه نیزمن که بیمار شوم ، یک بدنم وطنم از تن من خسته تر استدرک کن درد مرا از سُخنم به تو سوگند که از غُصّه خویشلحظه ای پیش تو من دم نزنم من از آن یوسف گمگشته خویشمالک بوی خوش پیرهنم کی برون آید از این چاه وطن؟کاش روزی که در او زنده منم ! غرب در راحت و من در...
-
سرطان وطن ( مجتبی کاشانی)
پنجشنبه 27 مرداد 1401 10:33
تو مپندار که در فکر تنمنگران سرطان وطنم او که بیمار شود ما همه نیزمن که بیمار شوم ، یک بدنم وطنم از تن من خسته تر استدرک کن درد مرا از سُخنم به تو سوگند که از غُصّه خویشلحظه ای پیش تو من دم نزنم من از آن یوسف گمگشته خویشمالک بوی خوش پیرهنم کی برون آید از این چاه وطن؟کاش روزی که در او زنده منم ! غرب در راحت و من در...
-
راحل رایومند
یکشنبه 23 مرداد 1401 12:48
بیدینِ بیدینم، اگر ایمان شما هستید نامردِ نامردم، اگر مردان شما هستید ترجیح میبخشم از این پس بیکتابی را وقتی که آدمهای باقرآن شما هستید می پوسد آخر کنجِ زندان نابرادرها!!! یوسف نمیآید اگر کنعان شما هستید بوسید باید خاک پاهای شغادان را امروز وقتی رستمِ دستان شما هستید بر زخمهای پیکرِ فرخندگان سوگند با درد...
-
دکتر اللهیاری
پنجشنبه 20 مرداد 1401 20:12
خفته ها! زنگ چیز خوبی نیست شیشه ها! سنگ چیز خوبی نیست وصله ها را به من بچسبانید به شما انگ چیز خوبی نیست های! عاشق نشو نمی دانی که دل تنگ چیز خوبی نیست کری از پیش یک سه تار گذشت گفت: آهنگ چیز خوبی نیست گفته بودی شهید یعنی چه پسرم! جنگ چیز خوبی نیست
-
ای جماعت از چه می نالید ! ایراد از شماست
یکشنبه 8 خرداد 1401 12:17
ای جماعت از چه می نالید ایراد از شماست ما به دزدان خانه دادیم همینها حق ماست مرگ بر آن دورها گفتیم دزد در خانه بود آخر آن خانه زیبا همین ویرانه بود مثل زالوها تمام خون ما را خورده اند هرچه هست و بود را آنها به یغما برده اند این دگر در ذهن مردم دین دزدان حک شده راه مردم سالها از راه دین ملفک شده عشق ممنوع و اسارت در...
-
ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﮔﺪﺍزاده
یکشنبه 8 خرداد 1401 09:55
ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﮔﺪﺍزاده، ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ. ﺩﺭ ﻣﯿﻬﻦ ﭘﺮ ﺭﻭﻧﻖ ﻣﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﮔﺰیدند ﺑﺎ ﺭﻭﺿﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻍ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔل. ﭼﻮﻥ ﮔﺎﻭ ﺩﻭﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﭼﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﺰﯾﺪﻧﺪ ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﻭ ﭼﻤﺎﻕ و ﻗﻤﻪ ﻭ ﺩﺷﻨﻪ ﻭ ﭼﺎﻗﻮ. ﺳﺮ ﻫﺎ ﺑﺸﮑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺷﮑﻤﻬﺎ ﺑﺪﺭﯾﺪﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﺳﻼﻡ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﺳﺖ. ﺍﯾﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﯿﻪ ﮐﺎﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺮ ﻭ ﯾﺰﯾﺪﻧﺪ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ. ﺍستاﺩ ﻭ ﻣﺒﺎﺭﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ...
-
سخنان قصار۱۰۰سال پیش میزاملکم خان
سهشنبه 3 خرداد 1401 10:10
میرزا ملکم خان ١٠٠ سال پیش این جملات را گفته: معروف است که وی از نظر شخصیتی مصداق تعبیر زیبای سعدی ” روستا زاده دانشمند” بود. لطفا به تک تک جملاتش توجه کنید. جایی که تعداد پلیسش زیاده یعنی امنیتش کمه.. جایی که مردم مدام بیمار میشوند یعنی پزشکانش برای پول کار میکنند.. جایی که رسانهها تحت اختیار دولتند یعنی مسئولین...
-
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است(فاضل نظری)
پنجشنبه 22 اردیبهشت 1401 23:56
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است... ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات...
-
پیرمردی صاحبِ مال و منال
یکشنبه 21 فروردین 1401 12:04
پیرمردی صاحبِ مال و منال میگذشت از عمر او هشتاد سال با خودش گفتا که پیر و خستهام شادم از عهدی که با خود بستهام تا نمُردم هر چه دارم وانهم سهم فرزندان همین حالا دهم بچهها را مطلع زین کار کرد پافشاری کرده و اصرار کرد سهم دخترها فلان از مال شد از پسرها باقی اموال شد پیرمرد فارغ شد از مال و منال پاک و طاهر شد ز دارائی...
-
کاوه_احمدزاده بس_است
چهارشنبه 17 فروردین 1401 14:14
خواب میخواهند چشمانم که بیداری بس است ساقیا پُر کن قدح را رنجِ هوشیاری بس است زاهدِ منبـــر نشینِ مسجد ما را بگو ما گُنــهکاریم _آری _ حرفِ تکراری بس است خود شنیدم از زبانِ یک گلِ پژمرده ، گفت: دوستانم را بگویید این همه خاری بس است (در وفایِ عشق تو مشهور خوبانم چو شمع) سوختم از این خودآزاری ، وفاداری بس است هر کسی بد...
-
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود( شکیبی اصفهانی)
دوشنبه 15 فروردین 1401 09:22
شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود من کیستم از خویش به تنگ آمده ای دیوانه با خرد به جنگ آمده ای دوشینه به کوی یار از رشکم کشت نالیدن پای دل به سنگ آمده ای
-
چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم(نجمه زارع)
دوشنبه 15 فروردین 1401 09:04
لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم کاش میشد که شما نیز خبر دار شوید لحظه ای از من و از درد کهنسال دلم از سرم آب گذشت ست مهم نیست اگر غم دنیای شما نیز شود مال دلم آه یک عالمه حرف است که باید بزنم ولی انگار زبانم شده پامال دلم مردم شهر خداحافظتان من رفتم کسی از کو چه ی غم آمده دنبال دلم...
-
دردیست در این سینه که همزاد جهان است !(هوشنگ ابتهاج)
جمعه 12 فروردین 1401 14:21
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است تو رهروی دیرینه ی سر منزل عشقی بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است آبی که بر آسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است از روی تو دل کندنم آموخت زمانه این دیده از آن روست...
-
این ترانه بوی نان نمی دهد (قیصر امین پور)
پنجشنبه 11 فروردین 1401 14:24
این ترانه بوی نان نمی دهد بوی حرف دیگران نمی دهد سفره ی دلم دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمی دهد نامه ای که ساده وصمیمی است بوی شعر و داستان نمی دهد : با سلام و آرزوی طول عمر که زمانه این زمان نمی دهد کاش این زمانه زیر و رو شود روی خوش به ما نشان نمی دهد یک وجب زمین برای بغچه یک دریچه آسمان نمی دهد وسعتی به قدر...
-
هنوز در سفرم ، شعرها و یادداشتهای منتشر نشدۀ سهراب سپهری
شنبه 6 فروردین 1401 08:53
تهران، 2 اردیبهشت 42 مهری در هیاهوی اشیاء بود که مرا صدا زدی. در صدایت مهر بود و نوازش بود. هرچه به دور از هم افتاده باشیم، گاه دریچههامان را میگشاییم، و یکدیگر را صدا میزنیم، و صدا زدن چه خوش است. صدایی نیست که نپیچد. و پیامی نیست که نرسد. هستی مهربانتر از آن است که پنداشتهایم. من گوش به زنگِ وزشها نشستهام. و...
-
سهراب سپهری تهران – ۶ فروردین ١٣۴٢ برگرفته از کتاب “هنوز در سفرم”
شنبه 6 فروردین 1401 08:51
نازی «…دارم نگاه میکنم، و چیزها در من میروید. در این روز ابری، چه روشنم. همۀ رودهای جهان به من میریزد، به من که با هیچ پر میشوم. خاک انباشته از زیبایی است. دیگر چشمهای من جا ندارد، چشمهای ما کوچک نیست، زیبایی کرانه ندارد. به سایه تابستان بود که تورا دیدم و دیروز که نامهات رسید، هنوز شیار دیدارت روی زمین بود، و...
-
دانلود رایگان کتاب صوتی شدن اثر میشل اوباما
سهشنبه 2 فروردین 1401 09:30
در نخستین ماه انتشارش رکورد فروش را شکست! این کتاب که عنوان پرفروشترین کتاب سال آمریکا را نصیب خود کرد، زندگی شخصی همسر اولین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا را قبل و بعد از ورود به کاخ سفید روایت میکند. میشل اوباما (Michelle Obama) بانوی اول پیشین آمریکا، با استفاده از شیوهای صمیمانه شما را به دنیای خود دعوت میکند و...
-
سالی که گذشت
چهارشنبه 25 اسفند 1400 13:43
سالی که گذشت پاک بیچاره شدیم بدبخت ترین کشور سیاره شدیم در سیصد و شصت و پنج روزی که گذشت از سیصد و شصت و پنج جا پاره شدیم
-
ﻣﻨﺎﻇﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﺮ ! " ﺷﻌﺮى ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩه از ایرج میرزا
یکشنبه 8 اسفند 1400 19:12
ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻫﯽ ﻣﺮﺍ ﮔﺬﺭ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻪ ﺭﻩ ﺟﻨﺎﺏ ﺧﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺧﺮ ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮔﻬﺮ ﺑﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﺑﺎﺷﺪ ﻋﺎﻟﯽ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎ ﺧﺮﯼ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﺁﺩﻡ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﻔﺎﮐﻦ ﮔﻔﺘﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﻭ ﻣﺮﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﻦ ﺯﺧﻢ ﺗﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺍ ﮐﻦ ﻧﻪ ﻇﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﻤﻮﺩﯾﻢ ﻧﻪ ﺍﻫﻞ ﺭﯾﺎ ﻭ ﻣﮑﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﺍﺿﯽ ﭼﻮ ﺑﻪ ﺭﺯﻕ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﺯ...
-
کرم ابریشم _حسین منزوی
جمعه 22 بهمن 1400 10:06
میگویند پلنگ را خوی غریبیست که هیچ کس و هیچ چیز را بالاتر از خود نمیتواند دید در شبهای قدر کامل دیدار ماه بلندتر پلنگ را به خشم و جنونی میکشاند که از سنگ ها و صخره ها برجهد و حریف گستاخ را از افلاک به خاک فرو کشد . فاجعه ی زندگی پلنگ نیز وقتی شکل می گیرد که میپندارد در جهشی از فراز قله به ماه دست خواهد یافت ، اما غرور...
-
ترانه تیتراژ سریال مدار صفر درجه از سروده های زیبای دکتر افشین یداللهی
جمعه 24 دی 1400 10:59
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که من...
-
آنکس که خورَد شام ضعیفان ، سگ هار است
جمعه 17 دی 1400 10:15
آنکس که خورَد شام ضعیفان ، سگ هار است دزدیده ز ما نان و نمکدان ، سگ هار است آنکس که بَرَد مال من و هموطن من تا "ونکور" و "لندن" و "تایوان" ، سگ هار است آنکس که زده ضربه ی شلاق قساوت بر کارگر و دستفروشان ، سگ هار است آنکس که جدا کرده به رفتار بد خویش از راه خدا ، پیر و جوانان ، سگ هار است...
-
حامد ابراهیم پور
پنجشنبه 25 آذر 1400 09:59
آخرین مردهی قبیله شدهام مردنم بی صدا و عادی بود مردنِ یک حریفِ تمرینی تهِ یک فیلمِ اکشنِ هندی! تهِ یک فیلمِ رزمیِ چینی! روی دیوار شهر پُر بودم خونِ من بود روی آجرها بر صلیبی شکسته میخ شدم در قیام گلادیاتورها سایهام روی خاک چاقو خورد بوی خون داشت شعرِ تازهی من گریه کردند نقشِ منفیها گوشه پرده بر جنازهی من...
-
حامد ابراهیم پور
پنجشنبه 25 آذر 1400 09:57
خوشههای خشم این چنین مقدر شد: خلق بینوا باشد خوشه سهمِ ارباب و خشم سهمِ ما باشد تخم آه پاشیدیم، اشک را درو کردیم بعد از آنچه فرقی داشت، صیف یا شتا باشد صاحب زمینت باش… دست بسته خواهد مرد مرد اگر که ناموسش زیرِ دست و پا باشد راهِ گله را جز ما، هیچکس نمیدانست گرگ اهل آبادی ست! باید آشنا باشد زخم خوردم اما… چون عقاب...